این تبادل نظر با شهرام شکوهی را حتما بخوانید
به گزارش مجله گوگل ایرانی، وب سایت موسیقی ما: دقیقاً پنج سال قبل در چنین روزهایی زمزمه های ورود یک چهره جدید به عرصه موسیقی رسمی شنیده می شد. خواننده ای که همه اولین بار تصویر او را در یک مسابقه استعدادیابی دیدند. مخاطبان عام آن برنامه هم وقتی می خواستند از او یاد نمایند می گفتند شهرام؛ همان خواننده ای که با گیتار، چهچهه می زند!
خاتمه شهرام شکوهی در آبان سال 90 اولین آلبوم خود به نام مدارا را منتشر کرد. اثری که در آن قطعاتی متفاوت با آثار بازار موسیقی پاپ شنیده می شد. همین تفاوت کارهای شهرام شکوهی و کنار هم قرار دادن تم اسپانیش با آواز و موسیقی الکترونیک باعث شد که او در سال اول اجراهای زنده اش یکی از پرکارترین ها باشد. او در ادامه آلبوم دومش را منتشر کرد و با انتقادهایی رو به رو شد و روند فعالیت هایش دست خوش فراز و فرودهای بسیار شد.
اما حالا و پس از پنج سال و انتشار سه آلبوم، شهرام شکوهی دست به تغییرات زیادی زده است. با مدیربرنامه های سابق و شرکت اکسیر نوین که کنسرت هایش در تهران را برگزار می کرد همکاری اش را به خاتمه رسانده و با یک تیم کاری جدید آماده اجرای چهاردهم مرداد می گردد. کنسرتی که طی دو سانس و در سالن میلاد برگزار می گردد و بلیت هایش به وسیله سایت Tik8 قابل تهیه است.
به بهانه همین تغییرات دو ساعت گفتگوی صریح و بی پرده با شهرام شکوهی داشتیم و این خواننده ناگفته های بسیاری را برای اولین بار بیان کرد. این گفتگوی مفصل را حتماً تا خاتمه بخوانید:
قرار است که پس از حدود هفت ماه روز 14 مرداد در تهران روی صحنه بروید. دلیل این غیبت طولانی چه بود؟
در سیستم کاری خودمان تغییراتی لحاظ کردیم و همچنین دوره نقاهت پس از عمل جراحیِ دست -که زمستان سال گذشته داشتم- کمی طولانی شد. همه این عوامل دست به دست هم داد تا مدتی از استیج دور باشم. این تغییرات را ایجاد کردیم تا بتوانیم حرف تازه ای در اجراهای زنده داشته باشیم.
قطع همکاری شما با شرکت اکسیر نوین چگونه بود؟
مدتی از اتمام قرارداد من با شرکت اکسیر نوین گذشته بود ولی ما همچنان به همکاری ادامه می دادیم. من همواره گفته ام که رضا خانزاده یکی از بهترین تهیه نماینده های ایران است و سیستم بسیار منظمی هم در زمینه های مختلف دارد. هیچ ایراد حرفه ای به کارشان نمی شد گرفت. همین طور به شخصیت و منش بسیار متین و دوستانۀ رضا و گروه اجرایی او ایرادی وارد نبود. ولی من بنا به یک سری دلایل مخصوص به خودم تصمیم گرفتم تغییری در تیم کاری خودم ایجاد کنم.
تیم جدیدی که با آنها کار می کنید چه کسانی هستند و آیا در ارکستر هم تغییر داشتید؟
یکی از نقاط قوت ما این است که پایه گروه همان است که از سه سال قبل با هم کار را آغاز کردیم. امیرحسین کاشانیان دست راست من و یکی از بهترین گیتاریست ها و تنظیم نمایندگان آکوستیک در ایران است. سایر اعضای گروه هم اینگونه هستند. بنابراین ارکستر تغییر نمی نماید و شاکله اصلی حفظ می گردد ولی با کارهای جدید روی صحنه می رویم. اما در حال حاضر یک تیم هنری و اجرایی داریم. آقایان محراب ابوالفضلی و زایا سلیمان مدیریت اجرایی و هنری کار را انجام می دهند. اجرای تهران به همت شرکت هنر اول به مدیریت مجید محسنی برگزار می گردد. اما خروجی و برآیند اتفاقات گروه جدید ما در کنسرت تهران و سایر اجراها و اتفاقات موسیقایی نمود خواهد داشت.
همکاری با تیم مدیریتی جدید چطور شکل گرفت و چه عاملی سبب این انتخاب بود؟
قبل از پاسخ به این سوال باید از کسی تشکر کنم که طی سال های اخیر برای من زحمات زیادی کشید. رابطه من با آقای مرتضی دلیری صرفاً رابطه یک خواننده با مدیر برنامه نبود و همواره هم گفتم که ایشان برادر بزرگتر من هستند. تا خاتمه زندگی هم قدردان محبت ایشان هستم و این حس و احترام پابرجا است.
آقای دلیری درگیر یک سری پروژه های جدید شده بودند و از طرف دیگر من هم از اصل کار خودم دور افتاده بودم. من دوست دارم که در اصل مسائل دقیق باشم ولی آقای دلیری با وجود اینکه انصافاً چیزی کم نمی گذاشتند، زمان کمتری داشتند. اجازه بدهید رک بگویم، من باید خیالم از مسائل جانبی آنقدر راحت باشد که فقط روی ساخت موسیقی تمرکز کنم. نزدیک یک سال و نیم است که آن تمرکز لازم را ندارم. یک سری کارهای خارج از موسیقی و در زمینه بیزنس داشتم اما آنها را هم کنار گذاشتم و از این به بعد تمام توان و تمرکزم را روی موسیقی قرار می دهم. در جمع های خودمان هم به دوستان چند مرتبه گفتم که چیزی جز احترام و محبت و برادری از آقای دلیری ندیدم و قدردان هستم. اما تصمیم گرفتم تغییراتی در سیستم کاری خودم لحاظ کنم.
زایا سلیمان را از مدت ها قبل می شناسم. من و ایشان تمایل همکاری داشتیم. او کارنامه کاری خوبی در عرصه موسیقی دارد و پس از اینکه صحبت های لازم را انجام دادیم ایشان تمایل داشت که احترام ها از هر جهت حفظ و در زمان مناسب آغاز این همکاری اعلام گردد. محراب ابوالفضلی هم در زمینه مدیریت امور اجرایی و تهیه نمایندگی با ما همکاری می نماید و قبلاً در چند اجرا کنار هم بودیم. از هر خواننده ای اگر بپرسید قطعاً می گویند که معمولاً در اجراهای شهرستان ها یک بخش از کار نقص دارد و ما هم اینگونه بودیم. انصافاً محراب ابوالفضلی یکی از معدود تهیه نماینده هایی بوده که در اجراهای شهرستانها، صفر تا صد کارها را بدون ذره ای استرس برای گروه و خواننده پیش برده است. من به این نتیجه رسیدم که آقای ابوالفضلی و آقای سلیمان در کنار هم تیم هنری و اجرایی مطلوب تر و حرفه ای تری را تشکیل می دهند. جالب اینکه در جلساتی که برگزار کردیم این حس مشترک بود و آقای ابوالفضلی و آقای سلیمان هر دو این حس را داشتند که حالا که قرار است کاری انجام گردد اگر به صورت کار گروهی باشد اتفاقات بهتری رخ می دهد.
خواننده ها معمولاً یکی از اهدافشان در تغییر مدیر برنامه، برگزاری کنسرت های بیشتر و مثلاً اجراهای ارگانی متعدد است. می خواهم بدانم هدف اصلی شهرام شکوهی از ایجاد این تغییرات قابل توجه در همکارانش چه بود؟
هدف ما بالابردن کیفیت بود.
یعنی اصلاً به دنبال تعدد اجرا و پول درآوردن نبودید؟
زمانی که محصول با کیفیت ارائه دهید و همه چیزِ آن معقول باشد مسلماً استقبال مخاطب بیشتر می گردد. من معمولاً از خودم تعریف نمی کنم و اگر مصاحبه های قبلی را بخوانید می بینید که هیچ وقت از خودم تعریف ننموده ام و ادعای سبک نداشته ام. ولی تعارف نداریم؛چون یا چیزی که من می گویم واقعیت دارد و همه می بینند یا نیست و من صرفاً ادعا می کنم.
واقعیت این است که به اندازه متفاوت بودن سبک و توانایی هایم هیچگاه ادعایی نداشته ام. ولی الان می خواهم به صراحت بگویم که من اولین موج موسیقی تلفیقی همه گیر بازار را ایجاد کردم. قبل از من گروه های دیگری بودند که فعالیت می کردند. مثلاً در آلبوم ترنج موسیقی خراسانی با سبک راک تلفیق شده بود یا شهرام شعرباف شعر کلاسیک حافظ را با موسیقی راک و سازبندی ایرانی تلفیق کرد. ولی من اولین موج مخاطب پسند موسیقی تلفیقی را ایجاد کردم. اگر هم دقت کنید از سال 90 تا الان بخش عمده کارهای مطرح و شنیده شده در بازار، تلفیق به شکل های گوناگون است. از ابتدا هم کار ما تلفیقی بود ولی یکی از گلایه هایی که من دارم این است که وقتی با چنین سبکی جلو آمده ام، پس چرا برج میلاد تهران را نمی توانم در اختیار داشته باشم؟ موسیقی من تلفیقی است و پرونده گروه موسیقی ما با عنوان تلفیقی در دفتر موسیقی ثبت شده است.
از همان اول هیچ ادعایی درباره سبک خودم نداشتم و حس می کنم اشتباه کردم و باید بیشتر روی موج خودم سوار می شدم. خیلی ها از پیروزیت آلبوم مدارا ایده گرفتند و پس از پیاده سازی، جواب گرفتند. افراد و گروه هایی که ایده گرفتند باهوش بودند و تقلید هم نکردند، ایده گرفتند و کارشان را انجام دادند. طلبکار نیستم و منتی هم ندارم ولی آنقدر که خودم در این کار نوآوری داشتم از آن بهره تبلیغاتی نبردم. هیچ وقت در جایی نگفتم که فلان کار را انجام دادم و حتی در مصاحبه ها وقتی می گفتند که شما سبک دارید؟ از آنها می خواستم از لفظ سبک استفاده ننمایند و به جای آن مدل بگویند. به هرحال دو سال است از همین مدلی که باید در آن دقیق تر و متمرکزتر می شدم بیرون آمدم چون مشغله های زیادی نظیر اجراهای متعدد و حواشی آنها و چهار تور خارج از کشور داشتم. نکته جالب این است که شاید خیلی ها ندانند که من چهار تور خارج از کشور در آمریکا و کانادا و اروپا برگزار نموده ام یا چهل و چند اجرا در تهران و بیش از 200 کنسرت در شهرستانها داشته ام ولی روی آنها مانور خاصی ندادم.
دلیل این حضور کمرنگ طی ماه های اخیر در اجراهای زنده و اتفاقاتی که گفتید، خودتان بودید یا مدیر برنامه شما؟
نمی دانم مقصر بخش عظیم این اتفاقات و دوری و مانور کم تبلیغاتی بودم یا نبودم اما من دوست داشتم خودم را در کارها دخیل کنم. شاید مدیر برنامه من می دید که این کار و آن کار را خودم انجام می دهم و پس از مدتی می دید که وقتی کارها را انجام می دهم دیگر خودش پیگیر نمی شد. در مواقعی هم که به دلایلی نظیر بیماری یا مسائل دیگر پیگیر یک کار نمی شدم، آن کار اصلاً انجام نمی شد. این شد که تصمیم گرفتیم کار را به کسانی بسپارم که سابقه کاری حرفه ای آنها را دیده ام ومسلماً از این به بعد می توانم بدون دغدغه مسائل حاشیه ای، به موسیقی و کار اصلی خودم که آهنگسازی است بپردازم. الان زایا سلیمان و محراب ابوالفضلی در این جمع حضور دارند و هر دو از من تنها تمرکز بر روی فعالیت موسیقایی را می خواهند.
در بخش قبلی به مقوله بالابردن کیفیت اشاره کردید. خواننده های زیادی طی سال های اخیر در سیستم کاری خود تغییراتی ایجاد کردند و همگی دلیل تغییرات را همین چیزی که گفتید عنوان می کردند. اما من هرچه فکر می کنم کسی به ذهنم نمی رسد که تحولات و همکاری های جدیدش به معنای واقعی منجر به افزایش کیفیت و اتفاقات جدید شده باشد. این موارد درباره شما هم صرفاً در حد حرف باقی خواهد ماند؟
در یکی از شهرها من کنسرت برگزار کردم و بیش از دو هزار نفر بلیت خریدند و آمدند ولی خودم روی استیج می دانستم که آن مردم چه صدای بدی را می شنوند. دلیلش هم این بود که برگزارنماینده کنسرت یک ساعت قبل از اجرا صدابردار پیدا نموده بود. مقصر این اتفاق من هستم که یقه کنسرت گذار را دو روز قبل از اجرا نگرفتم که چرا صدابردار را معرفی ننموده است. اینکه از کیفیت می گویم به این معنی نیست که می خواهیم آپولو هوا کنیم یا به مریخ برویم! قرار است یک کار را درست انجام دهیم. مثلاً همین محصولات خودروی داخلی که همه از آنها انتقاد می نمایند و می گویند باعث مرگ خیلی ها می گردد اگر درست و استاندارد فراوری گردد قطعاً درصد تلفات رانندگی ما کاهش پیدا می نماید.
یعنی اگر همان محصولی که فراوری می کنید، درست فراوری گردد خیلی از اتفاقات بد رخ نخواهد داد. قرار است از این به بعد زمانی که من روی استیج می روم تا لحظه آخر استرس فلان اتفاق را نداشته باشم و آن استرس روی نحوه خواندن من تأثیر نگذارد. فعلاً می خواهیم آن پایه و مسائل اولیه را خوب و درست به مردم تحویل بدهیم و بعد می توانیم در موارد دیگر و کارهای جدید فکر کنیم تا مخاطبی که چهل و چند اجرای تهران من را دیده، از دیدن کنسرت جدید ما سورپرایز گردد. الان در حال حاضر با 30 یا 40 درصد توانایی، اجرا را برگزار می کنیم ولی می خواهیم این را به 90 درصد برسانیم و بعد برای آن 10 درصد بقیه فکر خواهیم کرد.
اما حقیقت این است که برخی مسائل مربوط به مسائل بنیادی است. مثلاً تیم اجرایی که دارید نمی تواند سیستم صدابرداری یا نورپردازی فلان سالن را کلاً عوض کند و به هرحال در یک سری سالن های خاص با مسائلی که دارند ناچار هستید اجرا برگزار کنید.
زمانی که من کار موسیقی خودم را آغاز کردم در یک دایره پاپ محدود، کار جدید ارائه کردم. الان هم نباید توقع داشته باشید استیجی شبیه به استیج فلان خواننده بین المللی را داشته باشم. در برخی موارد ممنوعیت داریم و در مواردی هم کلاً تکنولوژی برخی کارها را در ایران نداریم. مثلاً نمی توانیم از سقف سالن یا از پایین استیج بیایم و برنامه را آغاز کنیم. سوال من این است که آیا اگر اراده کنید، فردا می توانید بالاترین مدل بنز را در ایران فراوری کنید؟ نمی توانید چون امکاناتش را ندارید. ولی می توانید با همان امکاناتی که دارید یک خودرو خوب فراوری کنید. ما هم می توانیم با همان امکاناتی که داریم کار خوب ارائه کنیم و حتی نکات خلاقانه به آن اضافه کنیم.
ما می خواهیم با همین امکانات و بدون اغراق کارهای خودمان را انجام دهیم. ببینید وقتی می خواهید از یک محفظه روی استیج بیرون بیایید باید پرده مخصوصی روی آن نصب کنید تا راحت پاره گردد و بیرون بیایید چون مختص این کار طراحی شده است. ولی وقتی امکانات را ندارید، چه دلیلی دارد کاغذ کاهی یا مقوا روی محفظه نصب کنید که محتمل است پای شما هم به آن گیر کند؟ متأسفانه خیلی از اتفاقاتی که در برخی کنسرت ها می بینم نمونه های دست چندم کنسرت های بیست سال قبل جهان است. همین که دوستان به فکر کار جدید هستند خوب است ولی باید ببینید چه ابزاری دارید. ما نمی توانیم در کنسرت سالن میلاد، خواننده را از زیر زمین بیاوریم. نهایتاً می توانیم چند دکور طراحی کنیم که این هم تکراری شده است. من ترجیح می دهم اگر قرار است اتفاق جدیدی شکل دهم، در نوع اجرای خودم و گروهم شکل بدهم. تماشاچی اگر بخواهد از دیدن آباژور و مبل و میز در استیج من لذت ببرد می تواند به مغازه های فروش لوازم خانه برود و مدل های متنوع تر هم ببیند! اگر تماشاچی از کیفیت اجرا لذت ببرد، این موضوع دهان به دهان می چرخد و طبیعتاً مخاطب هم بیشتر می گردد.
صحبت هایی که مطرح می کنید قطعاً انتظارات را از اجرای شهرام شکوهی چندین برابر می نماید. درست است که می گویید قرار نیست آپولو هوا کنید ولی مخاطب با انتظاری در این سطح به سالن می آید و اگر توقعاتش برآورده نگردد بعد از برنامه نقدها جدی بیان می نماید.
ما اکنون در آغاز اتفاقات جدید هستیم. با توجه به همان کمبود امکانات، اکثر خواننده هایی که در تهران اجرا می نمایند معمولاً بین 12 تا 18 آهنگ را در هر کنسرت می خوانند. بارها پیش آمده که من در اجراهای تهران 21 یا 22 آهنگ را خوانده ام و حتی برخی اعضای گروه می گویند که چرا این همه کار می خوانی؟ به دلیل اینکه یک جایی فقط خودم هستم و از خودم مایه می گذارم. ولی در یک جایی من به تیم احتیاج دارم تا بتوانم به کارها و حواشی سر و سامان بدهم تا کیفیت کار بالا برود. اینکه شما می گویید توقعات بالا می رود اتفاقاً خوب است و باید توقع مردم از اجراهای زنده بالا برود. نمی گویم می توانیم صد در صد توقعات را برآورده کنیم ولی حداقل باید بتوانیم هشتاد یا نود درصد را جوابگو باشیم. من در سال اول کنسرت ها 26 یا 27 سانس در تهران وبیشتر از آن در شهرهای دیگر اجرا داشتم و پس از آن آلبوم جدید منتشر شد ولی شاید باورتان نگردد در اواخر آن سانس ها خودم کلافه می شدم که این آهنگ ها را چند مرتبه باید بخوانم. تغییراتی که گفتم می تواند در نوع اجرا و محتوا و مسائل دیگر باشد. مثلاً اگر قطعه ای را مردم با ارکستر در آلبوم شنیده اند و ما در کنسرت آن را فقط با یک گیتار بخوانیم برایشان جذابیت دارد.
افزوده شدن نفرات جدید به گروهتان چه تأثیری روی فراوریات و محتوای آثار دارد؟
اگر من از مسائل حاشیه ای فارغ شوم و صد در صد توانم روی فراوری باشد اتفاقات بهتری رخ می دهد. اگر هنوز هم هر ده قطعه آلبوم مدارا هیت است و مردم آن را دوست دارند به این دلیل است که آن مجموعه در زمانی فراوری شد که من هیچ دغدغه دیگری جز فراوری نداشتم. در قطعه خیانت که چندی پیش منتشر شد هم کمی توانستم از دغدغه هایی که داشتم کم کنم و به همین دلیل این اثر تا حد زیادی به خودم نزدیک بود.
آیا با ورود این دوستان شاهد یک شهرام شکوهی که 180 درجه متفاوت است خواهیم بود؟
اگر قرار باشد 180 درجه تغییر کنم که دیگر خودم نیستم. اگر صاحب سبک نبودم و مدل مختص به خودم را نداشتم الان می توانستم همه چیز را تغییر دهم. ولی من در بهترین حالت باید، بهترین مدل شهرام شکوهی را ارائه دهم. یعنی بهترین کاری که می توانم بخوانم و بهترین اجرایی که می توانم داشته باشم. مثلاً اگر فیلم های مرحوم کیارستمی را ببینید متوجه می شوید که در تمامی آثارش، امضای ایشان پای کار هست. در یک فیلم از بازیگران غیرحرفه ای استفاده کردند و در یک فیلم هم بازیگران حرفه ای را جلوی دوربین بردند. اما تحت هر شرایطی مهر و امضای عباس کیارستمی در آن فیلم ها بود.
اما نکته دیگری که منتقدان درباره شما بیان می نمایند این است که در سال اولی که به شکل جدی وارد بازار شدید آلبومی منتشر کردید که خیلی خوب شنیده شد. همچنین در اولین سال کنسرت هایتان هم 26 اجرا در تهران داشتید. ولی از سال دوم به بعد این روند نزولی شد و برخی می گویند که شهرام شکوهی آتشی در گندم زار بود که ناگهان شعله گرفت و سریع هم فروکش کرد. در این زمینه چه نظری دارید؟
باز هم به همان بحثی که در ابتدا داشتیم برمی گردم. ما یک برندی را در سال اول با آلبوم مدارا خلق کردیم ولی جنجال و هیاهو به راه نیانداختیم که ایها الناس این تلفیق است. تعییناً من همان آدمی هستم که پنج سال قبل آلبوم مدارا را منتشر کرد. من تا به حال به جز آهنگ جادوی چشم تو در آلبوم اول که یک فولکلور اسپانیایی و برای ادای دین به این موسیقی ساخته شد حتی یک آهنگ هم کاور ننموده ام و شما که پیگیر آثار هستید می توانید آنالیز کنید. من در بین 45 آهنگی که منتشر کردم بیش از 20 کار هیت دارم. این کارها را در تورنتو، ونکوور، اوربرهاوزن، استکهلم، اتاوا، کلگری کانادا و ایالت های مختلف آمریکا خوانده ام و مردم با من می خوانند و این یعنی کارها گرفته است. وقتی کارها گرفته یعنی توانایی ساختن آنها را داشته ام.
اما وقتی به بحث اجرا می رسم باید یک تیم همراه من باشد که بگوید تو فقط صبح سوار هواپیما بشو و رأس ساعت در فلان شهر ساوند چک کن و پس از اجرا هم به هتل یا تهران برگرد. یعنی من نباید در هیچ بخشی نگرانی داشته باشم. ولی در موارد زیادی بوده که نگران بلیت، هتل و پذیرایی و... از اعضای ارکستر و گروهم بودم. من خواننده ای هستم که خودم می سازم و شعر می گویم و می خوانم ولی اگر قرار باشد کاری را خلق کنم باید تمام حواسم متمرکز باشد. همین امروز 45 دقیقه قبل از حضور در این جلسه در حال زمزمه بودم که ناگهان یک ملودی خوب به ذهنم رسید و ضبط آن را آغاز کردم ولی ساعت را دیدم و گفتم ای وای دیر شد! این ای وای دیر شد قبلاً برای مسائل دیگر پیش می آمد و مثلاً در حال ساخت ملودی یادم می آمد که بلیت گروهم برای فلان اجرا چه شد. این نکته ای که شما می گویید را از این جهت قبول دارم و یک دلیل دیگر هم دارد.
من با آلبوم مدارا یک ژانری را تجاری کردم و قبلاً چنین اتفاقی رخ نداده بود. در گذشته گروه اوهام کوشش هایی در زمینه بازاری کردن تلفیق موسیقی اش انجام داده بود ولی با کم لطفی هایی که در حقشان شد پیروز نشدند. در موسیقی پاپ هم همواره یک سری مدل های خاص اقتباسی از صداها و خوانندگان مشهور آنسوی آب ها، در صداها و اجراهای اغلب خواننده های داخلی داشتیم. اما من کاملاً خلاف جهت موسیقی روز حرکت کردم. در ابتدا همه می گفتند مگر این مدلی هم داریم؟ در ادامه جمله مگر این مدلی هم داریم؟ به مگر اینطوری هم می گردد خواند؟ تبدیل شد و سپس کم کم موج شکل گرفت. مدارا در آبان سال 90 منتشر شد ولی در اردیبهشت سال بعد فراگیر شد. بماند که وقفه زیادی هم تا زمان حضور من روی استیج رخ داد.
اما درباره چنین انتقادی نظر من این است که آلبوم مدارا و شهرام شکوهی در سال 90 فراتر از انتظار بودند. تا جایی که شما در نظرسنجی سال 1390 سایت ما به عنوان پدیده سال انتخاب شدید. همین مسأله باعث شد انتظارها از ادامه فعالیتتان و خصوصاً آلبوم دوم بسیار بالا برود و آن اثر نتوانست جوابگوی این سطح از توقع باشد.اگر جای آلبوم اول و دوم من عوض گردد باز هم همان اتفاقات خوب رخ می دهد. یعنی اگر آلبوم کولی عشق را اول منتشر می کردم در این سطح همه گیر می شد. نمی خواهم از خودم تعریف کنم ولی از دلایل اصلی مطرح شدن آلبوم مدارا صدای من، گیتار امیر حسین، تنوع تنظیم موزیک میلاد ترابی و نوع و بدعت تلفیق بود. همین نکات در آلبوم دوم هم وجود داشت ولی اگر جای این دو مجموعه عوض می شد باز هم چنین اتفاقاتی رخ می داد و همه از مدارا گلایه می کردند. این نکته که گفتید را قبول ندارم چون اگر قطعه به قطعه آلبوم دوم را با مدارا مقایسه کنیم شاید از آن سرتر هم بودند.
اما به قول علی بحرینی من در لیگ یک نفره هستم! می گوید که تو تنها رقیب خودت هستی و باید با خودت مبارزه کنی. از آلبوم دوم گفتند که تو داری خودت را تکرار می کنی. حداقل اجازه ندادند سه آلبوم منتشر گردد تا چنین چیزی بگویند. من همین هستم و نمی توانم خودم را تغییر بدهم. شما مثلاً نمی توانید به فلان خواننده رپ بگویید که چرا چند سال است با یک لحن می خوانی. من اگر بخواهم تحریر را از کارم حذف کنم دیگر هیچ چیز از سبکی که دارم نمی ماند. همین الان به راحتی می توانم راک یا در سبک های دیگر بخوانم ولی در آن صورت دیگر خودم نیستم. این مشکل کسی است که صاحب سبک است و نمی توانم تغییر دهم. پس از پیروزیت مدارا برخی اشخاص و گروه ها آمدند از نوع تلفیق آن ایده گرفتند و کارهایشان را منتشر کردند. من در مقطعی قصد داشتم کارهایم را بیشتر به سبک الکترونیک نزدیک کنم ولی دیدم که می گویند مثلاً از فلان شخص یا گروه تقلید می کنم و همه چیز را متوقف کردم. در حالی که قرار نبود از کسی تقلید کنم چون سبک من فرق می کرد.
اما در خصوص همین نکته ای که پیرامون بحث تلفیقی بودن کار و گروهتان اشاره کردید یک انتقاد نسبت به شما مطرح می گردد. آن هم اینکه می گویند موسیقی شهرام شکوهی پاپ است و فقط آواز او در کنار این موسیقی قرار می گیرد.
یک زمان در دفتر موسیقی حضور داشتم و جلسه ای میان مسئولین شکل گرفته بود و میان خودشان بحث داشتند که فقط لحن خواننده یکی از گروه هایی که می گویند تلفیقی کار می نمایند، شبیه به سنتی است و حتی خواندن او هم سنتی نیست. لحن خواننده های برخی گروه های تلفیقی هم حتی شبیه به موسیقی سنتی نیست اما من حداقل در کارهایم چند تحریر سنتی دارم. اصلاً کار من این نیست که موسیقی سنتی را با سبک های دیگر تلفیق کنم. هدف اصلی من معرفی سایه ای از موسیقی سنتی به نسل های جدید است. می خواهم زمانی که یک نوجوان اثری از استاد محمدرضا شجریان یا شهرام ناظری شنید نگوید که این چه بود؟!
اگر آن نوجوان در موسیقی من و چند نفر دیگر تحریرهای سنتی را بشنوند گوشش عادت می نماید. اصلاً شاید تحریرهای من درست هم نباشد و برخی هم می گویند که تو شبه تحریر داری ولی حداقل چیزی هست که شما را با استفاده از موسیقی پاپ و اسپانیش به موسیقی سنتی نزدیک می نماید. من در سازبندی ارکستر هم فقط به سراغ سازهای پاپ نرفته ام چون از سازهایی نظیر کمانچه یا ویولن ایرانی، سه تار و سنتور و... استفاده می کنم. حداقل این کارها را انجام داده ام ولی متوجه نمی شوم که مثلاً برخی گروه های مدعی تلفیقی چه تلفیقی انجام داده اند؟
استدلال گروه هایی از این دست که در مصاحبه های خودشان هم مطرح نموده اند این است که ما موسیقی ایرانی را با سازبندی غربی اجرا می کنیم.
من که این کار را بهتر انجام داده ام! کلاً دشتی یا شور می خوانم و ملودی ایرانی را با ارکستری که در آن سازهای پاپ و ایرانی وجود دارد می نوازم. حتی همین الان می توانم با آنسامبلی شامل تار و سه تار و دف و تنبک اجرا کنم ولی بحث این است که از همان ابتدا ادعا نداشتم و طلبکار نبودم. می توانستم طلبکار باشم ولی نبودم چون می توانم به تک تک خواننده هایی که الان فعال هستند ایراد فنی بگیرم و قطعاً خودم نیز خالی از خطا نیستم. ببینید وقتی می گویم کاور نمی کنم خودتان هم می دانید که واقعیت است. شاید شنیده باشید که می گویند کسی می خواهد پولی خرج کند دستش را داخل جیب میهمان می نماید و برمی دارد و حاتم طائی می گردد.
الان هم همین است. برخی از دوستان خواننده که می خواهند تک آهنگ منتشر نمایند دستشان را دراز می نمایند از موسیقی یونان، ترکیه یا عربی برمی دارند و منتشر می نمایند. اغلب تک آهنگ های ما کپی مو به مو از کارهای ترک یا یونانی است. برای همین تک آهنگ خیانت که اخیراً منتشر کردیم زمانی که می خواستم از ساز بوزوکی استفاده کنم نگران بودم که مردم نگویند این آهنگ ترکی است. من از اصل ایرانی موسیقی بیرون نیامدم ولی شاید اشتباه نموده ام.
اگر به سراغ تجربیات متفاوت تر مثلاً همین اجرا با یک آنسامبل ایرانی می رفتید هم جالب بود و شاید برخی نظرات هم عوض می شد.
من قطعه ای به نام باران عشق منتشر کردم که از ابتدا با سه تار آغاز می گردد و تا خاتمه کاملاً نسبت کارهای قبلی من متفاوت است. پس از انتشار این قطعه خیلی ها گفتند که از فلان گروه تقلید می کنی!
محراب ابوالفضلی: یک نکته را لازم می دانم اشاره کنم آن هم این است که شهرام شکوهی بیش از اندازه در کارش نجابت به خرج داده است. شاید اگر از همان ابتدا با جنجال و تبلیغات زیاد وارد می شد الان شرایط فرق می کرد.
شهرام شکوهی: متأسفانه برخی ها که هنوز در موسیقی به جایی نرسیده اند و سنی ندارند گاهی اوقات ادعاهایی را مطرح می نمایند که همه متعجب می شوند. چندی پیش یک جوان آهنگی را در تلگرام برایم فرستاد و گفت که ببینید سبک من خوب است؟ واقعاً تعجب کردم چون من که کارم را استاد همایون خرم تأیید نموده می ترسم ادعای نا به جا داشته باشم. فیلم های اجرای من در برابر استاد خرم موجود است که با یک گیتار برایشان خواندم و ایشان استقبال کردند و از فرزندانشان می توانید بپرسید. حتی قرار بود در آلبوم کولی عشق دو ملودی هم داشته باشند ولی متأسفانه خیلی زود ایشان را از دست دادیم. وقتی یکی از بزرگترین های موسیقی اصیل ایرانی کار من را تایید می نماید پس اشتباه نرفته ام. در مراسم مرحوم خرم با سامان احتشامی صحبت می کردم و او چند مرتبه اسم من را صدا کرد. دختر استاد جلیل شهناز که از فرانسه آمده بود متوجه حضور من شد و گفت که من و خانواده ام عاشق صدا و مدل آهنگ های شما هستیم. ایشان دختر جلیل شهناز بودند و این یعنی از کودکی گوش ایشان با بهترینهای موسیقی سنتی مانوس بوده است. حرف هایی که امروز در این مصاحبه بیان کردم را به صمیمی ترین دوستان خودم هم تا کنون نگفته ام ولی برخی از دوستان کاه را کوه می نمایند و از هیچ، همه چیز می سازند.
هنرمندان ما در سبک های مختلف تا کنون در هیچ جشنواره معتبر جهانی جایزه نگرفته اند ولی برخی دوستان از برخی کشورها جوایزی را به هر شکل دریافت می نمایند و جنجال های زیادی درباره آنها به راه می اندازند. این جوایز در کجا ثبت می گردد یا چه ارزشی دارد؟!
زایا سلیمان: ما قرار است که در همه بخش های فراوریی، محتوایی و اجرایی تغییرات جدی داشته باشیم و در پاسخ به یکی از سوالات گذشته شما باید بگویم که قرار نیست شهرام شکوهی 180 درجه تغییر کند. اما با حفظ سبک همه چیز را به روزتر می کنیم. همچنین در بخش رسانه ای و تبلیغاتی هم می خواهیم همه چیز را عوض کنیم چون به فکر یک پکیج کامل هستیم.
شهرام شکوهی: ما هیچ وقت کارهای خودمان را مطرح نکردیم. در سالن دالبی تیه تر محل برگزاری مراسم سالانه اسکار در لس انجلس روی صحنه رفتیم و یک جایگاه خالی وجود نداشت ولی هیچ خبری از آن کار نشد. من در سالن اوبرهاوزن روی صحنه رفتم و از آن سالن گواهینامه یا سرتیفیکیت دارم. در سالن روی تامسون هال شهر تورنتو اجرا کردم و بابت آن چهار تقدیرنامه دریافت کردم. تقدیرنامه هایی که اگر به سفارت کانادا ارائه کنم می توانم اقامت بگیرم یا در کانادا تور پنج شهر برگزار کردم. من در سال 92 با چهار اجرای زنده در نظرسنجی ترانه ماه به عنوان بهترین خواننده در اجرای زنده انتخاب شدم.
ولی کلاً خیلی وقت ها مراعات کردم و این شاید اشتباه بوده است. مثلاً در گذشته هیچ وقت دنبال این نبودم که مصاحبه کنم یا حاشیه بسازم. چرا خیلی پیگیرصفحه اینستاگرام نبودم؟ چون قبلاً دوست نداشتم از خودم سلفی بگیرم و منتشر کنم. با این وجود صفحه فیسبوک من اولین یا دومین صفحه از هنرمندان ایرانی بود که به وسیله فیسبوک تأیید یا اصطلاحاً وریفای شد اما هیچ مانوری روی آن هم ندادم. نیمی از فعالیت یک خواننده بحث فراوری و انتشار قطعه و آلبوم خوب است. اما در نیمه دیگر کار مقوله ارتباط با مخاطب و رسانه و تبلیغات بسیار اهمیت دارد. منکر اشتباهات استراتژیک خودم نیستم که این موارد هم شامل آنها است و حتی در انتخاب برخی کارها هم اشتباه داشتم و اعتراف می کنم اما هر هنرمندی در دوران هنری خود آزمون و خطاهای بسیاری داشته و خواهد داشت.
درباره آلبوم سوم چطور؟ درباره انتخاب برخی آدم ها و قطعات قبول دارید که چندان مناسب نبودند؟
در آلبوم سوم خواستم فضا را عوض کنم. فضای موسیقی همانند شاخه ای ترد و نازک است و من آن را در آلبوم سوم تا حد زیادی خم کردم اما نشکستم. این تغییر فضا به مذاق برخی خوش نیامد و برخی ها هم دوباره گفتند که تکرار نموده ام. شاید هم ایراد داشت ولی حداقل این جسارت را کردم که فضا را عوض کنم اما برخی ها از ده سال پیش تا الان طبق یک فرمول و یک روند تعیین جلو می روند و هیچ تغییری ندارند.
محراب ابوالفضلی: یک بخش از مسائل و حواشی شهرام هم به دلیل هواداران خاصی است که دارد. هوادارانی هستند که خواسته های متفاوتی دارند و همه چیز را به دقت آنالیز می نمایند. یا مثلاً می گویند که ما با آهنگ های شهرام تحت تاثیر قرار می گیریم و از قطعه خیانت انتقاد کردند چون زبان متفاوتی داشت.
فکر می کنم به این دلیل باشد که مخاطب تین ایج آنچنان ندارد.
بله همینطور است و اغلب 20 یا 25 سال به بالا هستند و کارها را از لحاظ کلام و موسیقی تحلیل می نمایند. برخی از همین دوستان برای من کامنت گذاشتند که چرا قطعه خیانت را از زبان یک خیانتکار خواندی؟ من عامداً از زبان خیانتکار خواندم و از خود شما می پرسم که تا کنون قطعه ای با این موضوع شنیده اید که از زبان خیانتکار باشد؟ فکر می کنید قطعه ای که درباره قصه لیلی و مجنون بود را برای چه خواندم؟ وقتی گفتم با یه روایت دیگه لیلی جای مجنونه خیلی ها انتقاد کردند ولی خواستم که حرف متفاوتی بیان نموده باشم.
چه استراتژی ای برای آلبوم چهارم دارید؟
می خواهم در آلبوم چهارم، برگشت به خودم داشته باشم. این خودم می تواند در آلبوم مدارا باشد و می تواند در آلبوم کولی عشق یا کارهای دیگر باشد.
این خودم را ما قبلاً شنیده ایم؟ خود شهرام شکوهی در کدام آلبوم بود؟
خود شهرام شکوهی در همه آلبوم ها و تک آهنگ ها بود. شاید این اثر چیزی فراتر از کارهای قبل و شاید هم شخصی تر از آلبوم های قبل باشد. اما با رعایت استانداردها کار خواهم کرد و تمام کوششم را می کنم.
زایا سلیمان: به نظرم این آلبوم مکمل تجربیات سه آلبوم قبلی است و آزمون و خطاهای آنها را پوشش می دهد.
شهرام شکوهی: آلبوم چهارم آلبوم نتیجه گیری است.
منبع: برترین ها