درباره فیلم جاذبه: آن حس یگانه تنهایی روحانی!
به گزارش مجله گوگل ایرانی، هالیوود تا به حال فیلم های زیاد در ژانر بقا و تکاپوی انسان های در تنهایی برای زنده ماندن ساخته است، آن هم در تنهایی نسبی. تازه ترین فیلم های مشهور در این ژانر، فیلم زندگی پای هستند که سال پیش به نمایش عایدی، سال جاری هم فیلم کاپیتان فیلیپس و نیز فیلم All Is Lost چنین حال هوایی دارند.
اما فیلم 90 دقیقه ای جاذبه یا Gravity آلفونسو کوارونچیز دیگری است.
دیگر هر کس که تریلر فیلم را دیده باشد، می داند داستان چیست، یک دردسر فضایی. یک حادثه در شاتل فضایی باعث می گردد فضانوردان با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم نمایند.
جلوه های ویژه سه بعدی، چشم انداز های زمین، عمقی که حتی در نسخه dvdscr که من دانلود کردم هم پیدا بودند، مبهوت نماینده بودند. مانده ام اگر در آینده نسخه بلو ری سه بعدی فیلم را ببینم، چه خواهم گفت. با این حال به شما توصیه می کنم اگر شانس اش را دارید، فیلم را به صورت سه بعدی در سینما ببینید.
جلوه های ویژه دو جنبه به فیلم داده بودند:
1- تهییج، اما این چیزی است که در همه فیلم های حادثه ای هم می گردد دید.
2- جنبه دیگر، ایجاد یک حس روحانی بود، یک حس جدایی و منفک شدگی، در حین تماشا فیلم، این حس ناخودآگاه به انسان هم القا می شد.
من فیلم را تنها دیدم، بنابراین نمی توانم حدس بزنم که در سالن های سینما وقتی مردم فیلم را به طریق آی مکس و سه بعدی هم می بینند، بعد تمام شدن فیلم به هم گفته اند که این حس را داشته اند با نه.
این حس تنهایی ناب است. تنهایی های زمینی ما، معمولا ممکن نمی شوند مگر در حصارهای تنگ و محیطهای نمور، یا احیانا کروزئه وار در جزیره ای ناشناخته، اما فرق است بین این تنهایی با وقتی که تنها باشی و در عین حال جهان زیر پایت باشد و بتوانی طلوع آفتاب را بر فراز رود گنگ با همه زیبایی هایش ببینی.
چند وقت پیش وقتی خبری منتشر شد، مبنی بر ثبت نام یک شرکت خصوصی از کسانی که مایل هستند، سفری یک طرفه به مریخ داشته باشند
با خواندن آن خبر به همین تنهایی ناب فکر می کردم، در یک سوی این تخیل عجیب آدم فکر می کند که در آن تنهایی چه می کند، کتاب می خواند، بی فایده فیلم می بیند و ..
در سوی دیگر تو نماینده ای تنها می شوی، رسولی که زمین را می بینی و به جای همه ساکنانش می توانی به آفرینش و نابخردی ها و معنی زندگی فکر کنی!
به همین دلیل در حین تماشای فیلم من حسی دوگانه داشتم، از یک سو محو هیجان فیلم شده بودم، فیلمی که تنها با دو بازیگر مشهور یعنی ساندرا بولاک و جورج کلونی و صدای یک بازیگر مشهور دیگر یعنی اد هریس، هیجانی بیشتر از فیلم های حادثه ای معمول ایجاد می کرد و از سوی دیگر آن لحظات ناب را شکار می کردم.
یکی از سکانس های ناب که فوری قاپیدم، صحنه بسیار زیبایی بود که ساندرا بولاک همانند جنینی که به ناف متصل شده باشد، در شرایط جنینی قرار گرفته بود و برای دمی، بعد از آن همه تقلا، اجازه داده یافته بود تا مادر هستی در رحمش به او آرامش بدهد.
همه اینها را در قسمت اول پست نوشتم تا حس و حال خودم را انتقال بدهم،به گمانم همین حس و حال و برداشت شخصی هنگام نوشتن در خصوص یک فیلم، بهتر از نوشته هایی باشند که می گردد مشابهش را در هر سایت داخلی یا خارجی فیلم خواند.
جاذبه، گرافیک خیره آواتار را ندارد، اما در عمل فیلمی از آب درآمده که سال های سال در ردیف برترین فیلم های سینمایی در کنار بزرگانی مثل اودیسه فضایی استنلی کوبریک قرار خواهد گرفت.
جورج کلونی پا به سن گذاشته، هنوز هم اغوانماینده است، او که تجربه سولاریس استیون سوردبرگ را داشته است، در این فیلم نقش دوست داشتنی، شوخ و فداکاری دارد، ساندرا بولاک از سوی دیگر توانسته به خوبی از عهده نقش اش برآید. جالب است بدانید که او مجبور بوده حین فیلمبرداری، هر روز ساعت های طولانی در یک حلقه مکانیکی بزرگ بماند.
فیلم تا جایی که توانسته به قوانین فیزیک وفادار مانده است، تماشا تریلر فیلم ما را نگران نموده بود که فیلم به یکی از قوانین یعنی عدم انتشار صورت در خلأ بی توجهی نموده است، اما در فیلم اصلی خبری از این مطلب نبود. چیز جالب دیگر اشاره فیلم به سندرم کسلر بود، در فضا برخلاف زمین، ترکش های برخورد دو چیز به هم، به حرکت خود در مدار زمین ادامه می دهند، آنقدر که به چیز دیگری برخورد نمایند یا بعد از مدت های زیاد به زمین سقوط نمایند. این مسئله باعث ایجاد یک واکنش زنجیری و احتمال تخریب بیشتر می گردد. این مطلب را نخستین بار دونالد کسلر در سال 1978 در یک مقاله علمی توضیح داد.
ولی فیلم هر چه باشد خالی از اشتباه نیست، مثلا ارتفاع تلسکوپ فضایی از زمین حدود 560 کیلومتر است، ایستگاه فضایی بین المللی از زمین 420 کیلومتر فاصله دارد، بنابراین عملا غیرممکن است که بدون برنامه ریزی و تجهیزات لازم از یکی بگردد به دیگری در یک ارتفاع مداری دیگر رفت.
کارگردان فیلم که یکی از نویسندگان فیلمنامه هم بوده است، بعد از تجربه های پیشین که شاید Children of Men درخشان ترین آنها باشد، در اینجا هم نوانسته است هنر خود را نشان بدهد.
فیلم از یک سو به خاطر قلت بازیگران و تنوع حوادث و دیالوگ ها، مینیمال می کند و از سوی دیگر در بیان زیبایی زمین آبی و سبز و آفتاب سوخته گرفته تا تاریکی و اعماق فضای بی کران؛ از هیبت ترسناک کیهان گرفته تا وحشت هیچ، از گرمی خورشید سوزان تا انجماد این برزخ ابدی مشروح و پرحرف است.
اگر طاقت اش را دارید تا زمان آمدن نسخه سه بعدی یا دست کم نسخه دوبعدی باکیفیت آن صبر کنید، اما اگر می خواهید، زودتر این فیلم را مزه کنید، درنگ نکنید، پشیمان نخواهید شد!
منبع: یک پزشک