گپی با بدمن سینما ، تن به هر کاری ندادم
به گزارش مجله گوگل ایرانی، اولین کاری که قبل از بازیگری دوست داشتم انجام دهم، چتربازی بود. همه امتحان هایش را هم قبول شدم، ولی آخر سر به خاطر صاف بودن کف پایم رد شدم. آنقدر این کار را دوست داشتم که وقتی وارد سینما شدم، در خیلی از نقش هایم لباس هایی با نشانه های مخصوص چتربازی را می پوشیدم. الان هم بعد از 40 سال کار در سینما، نمی گویم پیشمانم ولی احساس می کنم هرکار دیگری را ادامه می دادم، شرایط بهتر بود.
به گزارش خبرنگاران، علاقه مندان به سینما و همچنین آن دسته از نسل جدیدی که فیلم های دهه 60 و 70 را دیده اند، خوب می دانند که سینمای ایران آن روزها یک بَدمن معروف داشت؛ یک بدمن به نام رضا طوفان که بعدها بیشتر با نام اصلی خانوادگی خود یعنی صفایی پور شناخته می شد. او که بازیگری را پیش از انقلاب آغاز نموده بود، از سال 59 تا 86 در تعداد زیادی فیلم سینمایی و چند سریال بازی کرد که تقریبا در بیشتر آن ها نقشی منفی داشت و برای خیلی ها دیدن تصویر او جز در نقشی منفی قابل باور نبود.
این بازیگر 71 ساله که دیگر مانند گذشته پرکار نیست، اگرچه هر از گاهی پیشنهادهایی برای بازیگری دارد اما بر سر اصول خودش هنوز باقی است و به خبرنگاران می گوید: من برای تمام سال هایی که در سینما بوده ام و برای همه نقش هایی که بازی کردم ارزش زیادی قایلم. دوست ندارم آنچه را ساخته ام راحت خراب کنم، ممکن است سخت بگذرد ولی تحمل می کنم تا ببینم چه پیش می آید.
صفایی پور آخرین بار در سال 86 با فیلم پرچم های قلعه کاوه در سینما حضور داشت و این اواخر هم حضوری کوتاه در فیلم گیج گاه به کارگردانی عادل تبریزی داشته که یکی از دوستان و همکاران قدیمی اش جمشید هاشم پور هم در آن بازی نموده است.
غیبت طولانی او در سینما بهانه ای شد تا در این روزهای کرونایی تلفن بزنیم و جویای احوالش شویم. اما همین که تلفن را جواب داد صدایش آنقدر آرام و بی حال بود که همان اول پرسیدم خدای نانموده ناخوش هستید؟
گفت: آرتروز گردن دارم. گاهی خسته می شوم و فشار می آورد. یک سالی هست که اینطوری شده ام. درد دارم اما خدا را شکر، می توانم راه بروم. بیرون هم می روم و گاهی ورزش می کنم. تا پیش از این روزی سه چهار ساعت ورزش می کردم اما الان که کرونا هم شده بچه ها می گویند زیاد بیرون نروم. سنم هم بالاست و باید بیشتر مراقب باشم. اما خوب از خانه ماندن زیاد هم خسته می شوم هر چند فعلا چاره ای نیست.
حرف به سینما کشیده می گردد، اینکه خیلی وقت است بازی ننموده و آخرین فیلمش 13 سال قبل با نام پرچم های قلعه کاوه در سینما بود. بحث سینما که می گردد صدایش به سرعت جان می گیرد و با انرژی می گوید: پرچم های قلعه کاوه را دوست داشتم. یک فیلم اساطیری بود. جایزه هم گرفت. بعد از آن باز هم پیشنهاد بازی داشتم ولی آن نقش ها برای من نبود. بالاخره آنچه من کار می کردم خودش یک ژانر بود، ژانر خطرناکی هم بود. مونوپول خودم بود پس خیلی مناسبت ندارد که نقش کمدی به من پیشنهاد می گردد. البته نقش های کمدی هم زیاد نبوده ولی رغبتی به آن ها نداشتم. من برای کاری که در سینما نموده بودم ارزش زیادی قائلم، همین طور برای مخاطبی که سال ها مرا با آن نقش ها شناخته اند، به همین دلیل سختی ها را تحمل می کنم تا ببینم چه پیش می آید. قبل از عید هم فیلم گیج گاه پیشنهاد شد که به نوعی ادای دین به بازیگران دهه 60 بود و من در حد دو سه دقیقه بازی کردم.
صفایی پور که از معدود بدمن های سینمای ایران بوده و بعد از سال ها هنوز هم کسی با آن ویژگی ها جایگزینش نشده، به فیلم های روز سینما اشاره می نماید و ادامه می دهد: تقریبا فیلم های روز سینما را می بینم. بله، من بدمن بودم ولی دیگر به آن شکل در سینما بدمن نداریم. الان هر کسی از هر صنفی می آید و بازیگر می گردد. در حالی که سینما یک تخصص است و باید آن را بلد باشی. برخی ها فقط دوست دارند بازی نمایند و ورود بی رویه، این کار را خیلی خراب نموده، چون برایش ارزش قائل نمی شوند. اساتیدی سال ها در سینما کار می کردند که بازی کردن مقابلشان خیلی زحمت داشت. همان قدر که زحمت داشت، ارزش خاصی هم داشت. اصلا رویه کار با الان فرق می کرد. فیلمنامه ها متفاوت بودند، الان دیالوگ ها همه سطحی، پر از حرف رکیک و... نمی دانم سینما به کجا می رود. همه چیز با زمانی که ما کار می کردیم فرق نموده. ما عاشقانه کار می کردیم و دغدغه مان مخاطب بود نه اینکه فقط دنبال فروش فیلم باشیم.
بازیگر کانی مانگا و شکار خاموش که در فیلم های دفاع مقدسی متعددی هم بازی داشته، درباره اینکه چقدر این تفاوت ها را به تغییر نسل کارگردان ها مرتبط می داند، می گوید: آن زمان کارگردان های زیادی داشتیم مثل آقای کیمیایی که هنوز هم هستند، یا آقای ملاقلی پور که در دفاع مقدس فیلم های ماندگاری ساخت، ولی بعدها کسانی آمدند که بیشتر تله فیلم ساختند. این تله فیلم ها با بودجه های اندک اتفاق خوبی برای سینما نبود. درست است که این ها هم باید وارد شوند ولی تخصص داشتن هم خیلی مهم است. به من هم پیشنهادهایی از این دست کارها شده ولی ترجیح می دهم ریاضت بکشم و تن به هر کاری ندهم. البته با این طرز فکر قطعا خانواده ام در این شرایط مالی لطمه می خورند اما با همه این احوال کوشش می کنم با همین نگاه پیش بروم. من در این سال ها مشکلاتی داشتم ولی به هر حال در طول چهار دهه، بازیگر حرفه ای سینما بودم و فعلا چاره دیگری نیست.
صفایی پور به اینجا که می رسد تاکید دارد آنچه از اوضاع کاری یا وضع زندگی اش می گوید برای جلب توجه یا ترحم کسی نیست و اصلا هم دوست ندارد حرف هایش اینگونه برداشت گردد. او بیشتر به حرمتی که برای کارش در تمام این سال ها قائل بوده تاکید می نماید و وقتی می پرسم در این 10 سال که کاری در سینما نداشته هیچ وقت شده که از این حرفه پشیمان گردد؟ می گوید: شاید، بیشتر احساس می کردم اگر کار دیگری را ادامه می دادم شرایطم مناسب تر بود. من قبل از بازیگری اولین کاری که دوست داشتم، چتربازی بود. خیلی علاقه مند بودم. تمام امتحان هایش را هم قبول شدم ولی فقط بخاطر صاف بودن کف پایم قبول نشدم. لباس مخصوص این کار را هم در سینما خیلی پوشیدم. از زمانی که وارد سینما شدم تا به الان، سعی نموده ام کار خوب انجام دهم و کارهایم فقط الهی به امید تو نباشد، یعنی برای همه آن ها زحمت کشیده ام؛ مثلا سکانسی از فیلم خط آتش یادم می آید که در سرمای زمستان درِ هلی کوپتر در حال پرواز باز بود و ما باید با آن شرایط فیلمبرداری را انجام می دادیم. تحمل همه آن سختی ها بخاطر علاقه بود نه پول.
بازیگر فیلم های میرزا کوچک خان، چشم عقاب و سریال سیمرغ می گوید: من هنوز هم نقش هایی را که بازی کردم دوست دارم مثل فیلم سینه سرخ ولی آن نوع سینما دیگر ادامه پیدا نکرد. در این چند سال هم چند کار کمدی پیشنهاد شد که خواهش کردم مرا معاف نمایند. به دوستان گفتم، نگاه مردم به من جور دیگری است. با اینکه سال هاست بازی ننموده ام ولی هنوز که مردم مرا در خیابان می بینند احترام می گذارند و می گویند با فیلم های دهه 60 و 70 من و آقای هاشم پور جور دیگری خاطره دارند. آن زمان من با نام رضا طوفان کار می کردم و بعد شدم رضا صفایی پور، او هم جمشید آریا بود و شد جمشید هاشم پور. این ها اسم های مستعار ما بود و رسم بود که اسامی کوتاه در سینما می گذاشتند. این اسم ها با شخصیت های پر تحرکی که بازی می کردیم خیلی جاذبه داشت.
او که 9 اردیبهشت ماه 71 سالگی اش را جشن گرفت، در سرانجام این گفت وگو در پاسخ به اینکه چه آرزویی دارد می گوید: آرزو که نه ولی دوست دارم کارهایی که در این سال ها کردم دیده گردد. به هرحال من هم اندازه خودم برای این سینما زحمت کشیدم و بعد آن را تحویل دوستان و جوانانی دیگر دادم.
با وجود گله هایی که صفایی پور بابت ادامه پیدا نکردن ژانری که او در آن کار می کرد مطرح می نماید، دختر این هنرمند، هنگامه صفایی پور که کارگردانی سینما خوانده در حال ساخت مستندی به نام رد پای طوفان است که به دلایل تنزل سینمای اکشن می پردازد و به ستاره های دهه 60 و 70 این ژانر مثل جمشید هاشم پور، پدرش و نیز فرامرز قریبیان اشاره دارد.
منبع: خبرگزاری ایسنا